روزنوشت های یک الاف سایکوتیک



این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته بعد از این در جام من تصویر ابر تیره‌ ای ست بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته هر چه دام افکندم آهوها گریزان‌تر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست هر کجا پا می‌گذارم دامنی دل ریخته زاهدی با کوزه‌ای خالی ز دریا بازگشت گفت : خون عاشقان منزل به منزل ریخته ! دانلود دکلمه

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ گوگل آشپزباشی انجمن نویسندگان و شاعران ایران قفل هوشمند|قفل دیجیتال Jennifer شیتیل موزیک نقش بستان ارائه دهنده تمامی خدمات طراحی واجرای دکوراسیون داخلی ومحوطه Hawkk